کمال­گرایی- روان­شناسی ورزشی

 

تعاریف متعددی از کمال­گرایی وجود دارند. هورنی[۱] (۱۹۵۰) کمال­گرایی را به عنوان استبداد بایدها تعریف کرده­است. هولندر[۲] (۱۹۷۸) آن را به عنوان شیوه طاقت­فرسای فرد برای کیفیت بالاتر عملکرد، نسبت به آنچه آن موقعیت می­طلبد، تعریف کرده­است. برنز[۳] (۱۹۸۰) کمال­گرایان را چنین تعریف کرده­است: کسانی که معیارهایشان بالا، غیرمنطقی و دست­نیافتنی است؛ افرادی که کوششی اجباری و پیوسته برای رسیدن به اهداف غیرممکن می­ کنند؛ و کسانی که ارزش خود را کاملاً با معیارهای مولدبودن و دستاوردها ارزیابی می­ کنند. برای این افراد، سائق[۴] تعالی می ­تواند خودشکن[۵] باشد. فروست[۶]، مارتین[۷]، لاهارت[۸]، و روزنبلیت[۹] (۱۹۹۰) کمال­گرایی را چنین تعریف کرده­اند: مجموعه ­ای از معیارهای بی­نهایت بالا برای عملکرد، همراه با خودارزیابی کاملاً انتقادی.

 

 

کمال­گرایی به عنوان یک صفت شخصیتی، سازه­ای چندبعدی است (فروست  و همکاران، ۱۹۹۰; هویت[۱۰] و فلت[۱۱]، ۱۹۹۱) که با تلاش برای بی­نقص­بودن و وضع معیارهای عالی برای عملکرد، همراه با تمایل به ارزشیابی­های کاملاً انتقادی از رفتار شخصی و حساسیت بیش از حد در مورد اشتباهات، مشخص می­شود (فروست و همکاران، ۱۹۹۰; فلت و هویت، ۲۰۰۲). مجموعه شواهد پژوهشی دو بعد کمال­گرایی را متمایز می­ کنند (استامف[۱۲] و پارکر[۱۳]، ۲۰۰۰; تری-[۱۴]، اوئنز[۱۵]، اسلد[۱۶] و دیویی[۱۷]، ۱۹۹۵; سادارت[۱۸] و اسلنی[۱۹]، ۲۰۰۱; هماچک[۲۰]، ۱۹۷۸). بعد نخست به عنوان کمال­گرایی مثبت، سالم یا سازش­یافته توصیف شده­است و جنبه­هایی از کمال­گرایی را دربرمی­گیرد که به تلاش­های کمال­گرایانه­ای چون داشتن معیارهای شخصی عالی، وضع معیارهای دقیق برای عملکرد شخصی، و تلاش برای کامل­بودن مربوط می­شود. این بعد از کمال­گرایی با شاخص­های سازگاری خوب مانند عاطفه مثبت، بردباری و عملکرد تحصیلی بالا همبستگی دارد (استامف و پارکر، ۲۰۰۰; استوبر[۲۱] و اوتو[۲۲]، ۲۰۰۶; استوبر[۲۳]، هریس[۲۴] و مون[۲۵]، ۲۰۰۷; استوبر[۲۶]، کمپ[۲۷] و کوگ[۲۸]، ۲۰۰۸; بیلینگ[۲۹]، اسراییلی[۳۰]، اسمیت[۳۱] و آنتونی[۳۲]، ۲۰۰۳; فروست[۳۳]، هیمبرگ[۳۴]، هلت[۳۵]، ماتیا[۳۶] و نیوبایر[۳۷]، ۱۹۹۳; فلت، بسر[۳۸]، هویت ودیویس[۳۹]، ۲۰۰۷; مارتیننت[۴۰] و فراند[۴۱]، ۲۰۰۷; هریس[۴۲]، پپر[۴۳] و ماک[۴۴]، ۲۰۰۸). بعد دوم، به عنوان کمال­گرایی منفی، ناسالم یا سازش­نایافته توصیف شده­است و جنبه­هایی از کمال­گرایی را در بر می­گیرد که با ارزشیابی­های انتقادی از عملکرد شخصی، نگرانی در مورد اشتباهات و احساس تعارض بین انتظارات و دستاوردها مرتبط است. این بعد از کمال­گرایی با شاخص­های ناسازگاری مثل افسردگی، اضطراب، استرس و عاطفه منفی همبستگی دارد (استوبر و اوتو، ۲۰۰۶; استوبر و همکاران، ۲۰۰۷، ۲۰۰۸; بیلینگ[۴۵]، اسراییلی[۴۶] و آنتونی[۴۷]، ۲۰۰۴; دانکلی[۴۸]، زاروف[۴۹] و بلنکشتین[۵۰]، ۲۰۰۳; سادارت و اسلنی، ۲۰۰۱; صابونچی[۵۱] و لاند[۵۲]، ۱۹۹۷; فلت و همکاران، ۲۰۰۷; مارتیننت و فراند، ۲۰۰۷; مولنر[۵۳]، رکر[۵۴]، کالپ[۵۵] و ساداوا[۵۶]،  ۲۰۰۶; هریس و همکاران، ۲۰۰۸).

 

ویژگی­های خاص کمال­گرایی، توسط بالینگرانی مانند هماچک (۱۹۷۸)، به خوبی توصیف شده ­اند. او فرد کمال­گرا را چنین توصیف کرده­است: نگرانی بی ­پایان در مورد این که کاری را درست انجام می­دهد یا نه. دلیل این معیارهای طاقت­فرسای شخصی این است که او به وسیله آرزوی پیشرفت برانگیخته نمی­ شود، بلکه ترس از شکست، او را برمی­انگیزد. ترس منجر به رفتار اجتنابی می­شود. فرد کمال­گرا معیارهای شخصی نامعقول بالایی را برای خود وضع می­ کند، و ممکن است عملکرد را ارزش­گذاری بیش از حد و خود را ارزش­گذاری کمتر از حد کند.

 

هولندر (۱۹۷۸) نیز جزئیاتی را در مورد افراد کمال­گرا مطرح کرده­است. او توجه خود را معطوف فرایندهای شناختی که کمال­گرایی را حفظ می­ کنند، کرده­است. مانند توجه انتخابی[۵۷]، که به موجب آن، فرد دائماً در مورد آنچه غلط است، هوشیار است و به ندرت به آنچه صحیح است، توجه می­ کند. او به طور جدی به جستجوی نقص­­ها و عیب­هایی که در زندگی­اش به وجود آورده ­است­، می ­پردازد. او خود را توسط کارهایی که می­ کند، و نه به وسیله چیزی که هست، مورد قضاوت قرار می­دهد. او سرگرم تحقیر خود است.

 

پایان نامه ها

 

این ویژگی­های وابسته به خودارزیابی در مورد موفقیت در افراد کمال­گرا، توسط برنز (۱۹۸۰) نیز بیان شده ­اند. او اشاره کرد که افراد کمال­گرا، معیارهای بالای غیرواقع­بینانه­ای را وضع می­ کنند، به طور انعطاف­ناپذیری آنها را دنبال می­ کنند، وقایع را به روش تحریف شده­ای تفسیر می­ کنند، و خود را با واژه­هایی از توانایی­هایشان برای رسیدن به اهدافشان، تعریف می­ کنند.

 

کمال­گرایی برای فرد مشکلاتی را با خود به همراه دارد: احتمال دارد که کمال­گرایی به عنوان پدیده­ای مثبت و پاداش­دهنده شروع شود، ولی به خاطر دلایل مختلف منفی، بیش از حد و مخرب شود. به این دلیل که در طول زمان رفتار کمال­گرایانه مثبت قبلی می ­تواند منجر به اثرات منفی، مانند خستگی و کمبود تمرکز شود. به علاوه، اگر یک رفتار کمال­گرایانه مثبت قبلی در رسیدن به هدفی بالاتر شکست بخورد، فرد ممکن است برای بدست­آوردن عزت نفس، معیارهایش را بالاتر ببرد که منجر به آثار منفی شود. همچنین، شرایط محیطی می­توانند رسیدن به معیار قابل وصول قبلی را مشکل­تر کنند. در آخر، فرد باید توجه کرد که رفتارها می­توانند به عنوان پدیده­هایی مثبت برای فرد ادراک شوند، ولی افراد نمی­توانند از آثار منفی کمال­گرایی خود روی دیگران و روی سلامت جسمی خودشان آگاه باشند (شافران[۵۸] و منسل[۵۹]، ۲۰۰۱).

 

۲-۳-۱- سه الگوی کمال­گرایی

 

تاکنون، سه الگوی مهم برای توضیح­دادن ساختار کمال­گرایی به­وجودآمده­اند. الگوی اول، الگوی هویت و فلت (۱۹۹۱) است. این الگو کمال­گرایی را دارای سه بعد می­داند: کمال­گرایی خودمحور، کمال­گرایی دیگرمحور، و کمال­گرایی جامعه­محور (میهن، ۲۰۰۲). الگوی دوم، الگوی کمال­گرایی کلی[۶۰] فروست و همکاران (۱۹۹۰) است. این الگو ۵ مؤلفه فرضی دارد. مؤلفه اصلی، نگرانی شدید از اشتباه­کردن است. سایر مؤلفه­ها از این قرارند: معیارهای شخصی بالا برای عملکرد، ادراک انتظارات و انتقادات بالا از جانب والدین، تردید در مورد فعالیت­های خود، و ترجیح نظم و سازماندهی. الگوی سوم، الگوی هماچک (۱۹۷۸) است. این الگو کمال­گرایی را به دو بعد بهنجار و روان­رنجورانه تقسیم کرده­است. فروست و همکاران (۱۹۹۳) و اسلانی[۶۱] و آشبای[۶۲] (۱۹۹۶)، به طور تجربی، الگوی هماچک را تأیید کرده­اند.

 

۲-۳-۲- کمال­گرایی بهنجار و روان­رنجورانه

 

جدیدترین یافته­ های پژوهشی کمال­گرایی را سازه­ای چندبعدی می­دانند که می­توان مطابق با نظر هماچک دو بعد بهنجار (سازش­یافته) و روان­رنجورانه (سازش­نایافته) را از هم متمایز کرد. کمال­گراهای بهنجار و روان­رنجورانه هر دو معیارهای متعالی برای عملکرد خود دارند، اما گروه اول انعطاف­پذیرند، و از تلاش­های خود برای رسیدن به هدف احساس رضایت می­ کنند، هر چند معیارهای شخصی­شان کاملاً محقق نشود. به عبارتی آنها قادرند محدودیت­های شخصی و موانع محیطی را که آنها را از تحقق عملکرد آرمانی باز می­دارد، بپذیرند، و در عین حال، محیط را نسبتاً حمایتگر و غیر تهدیدکننده ­بینند. گروه دوم یعنی کمال­گراهای روان­رنجور، فاقد انعطاف­پذیری هستند، به همین دلیل از عملکرد خود هرچند از نظر دیگران قابل ستایش باشد، راضی نیستند. آنها همواره تحت تأثیر ترس و نگرانی شدید از شکست قرار دارند و به همین دلیل محیط را از نظر ارزشیابی اجتماعی تهدیدکننده و غیرحمایتگر می­بینند. کمال­گراهای روان­رنجور حق چندانی برای ارتکاب اشتباه ندارند، در ارزیابی عملکرد انتقادگرند، تحت تأثیر تصور شکست احساس نابسندگی می­ کنند و در موقعیت­های پیشرفت گرفتار عواطف منفی می­شوند (بشارت، ۱۳۸۳الف). کمال­گرایی روان­رنجورانه، خودتخریبگر است و اختلال کاکردی به وجود می­آورد. چنین افرادی هرگز از عملکردشان راضی نمی­شوند. در کمال­گرایی بهنجار افراد راضی می­شوند و دارای کوششی مثبت هستند. کمال­گرایی به انواع مثبت و منفی یا منفعل و فعال نیز تقسیم می­شود (شافران و منسل، ۲۰۰۱).

 

۲-۳-۳- کمال­گرایی مثبت و منفی

 

در گذشته، برخی محققان در سازگارانه یا ناسازگارانه­بودن کمال­گرایی با هم اختلاف نظر داشتند، ولی امروزه اکثر محققان معتقد به وجود همزمان جنبه­ های مثبت و منفی در کمال­گرایان هستند. آدلر[۶۳] (۱۹۵۶) تلاش برای رسیدن به معیارهای بالا و آرزوی متعالی را بخشی از حالت انسان که منجر به رشد شخصی و پیشرفت می­شود، دانست. ولی پچ[۶۴] (۱۹۸۴) معتقد بود که کمال­گرایی فقط می ­تواند به مشکلات ناسازگارانه و روان­شناختی منجر شود؛ زیرا کمال­گرایان وقتی به معیارهای بالای خود نمی­رسند، ناامید می­شوند، یا هنگامی که به اهداف خود نمی­رسند، احساس نیتی می­ کنند.

 

تری- و همکاران (۱۹۹۵) برای ارائه­ شکل سالمی از کمال­گرایی، تمایز نظری­ای را بین کمال­گرایی مثبت و منفی که بر نظریه­ تقویت اسکینری[۶۵] مبتنی بود، پیشنهاد کردند. این تمایز از تقویت­های منفی و مثبت مشتق شده­بود و بر تبعات یک رفتار خاص، چنانچه توسط اسلید[۶۶] و اون[۶۷] (۱۹۹۸) در الگوی فرایند دوگانه­شان[۶۸] از کمال­گرایی توصیف شده ­است، مبتنی بود. بر اساس این رویکرد، کمال­گرایی مثبت با تقویت مثبت و کمال­گرایی منفی با تقویت منفی مرتبط هستند. این به آن معناست که کمال­گرایی مثبت به شناخت­ها و رفتارهایی اشاره دارد که به سوی به دست آوردن اهداف سطح بالایی برای کسب نتایج مثبت، جهت­گیری دارد. از سوی دیگر، کمال­گرایی منفی به شناخت­ها و رفتارهایی اشاره دارد که به سوی به­دست­آوردن اهداف خاص سطح بالا به منظور اجتناب یا فرار از نتایج منفی، جهت­گیری دارد (بشارت و همکاران، ۲۰۰۹).

 

مجموعه شواهد پژوهشی دو بعد کمال­گرایی را متمایز می­ کنند (استامف و پارکر، ۲۰۰۰; تری- و همکاران، ۱۹۹۵; سادارت و اسلنی، ۲۰۰۱; هماچک، ۱۹۷۸). بعد نخست به عنوان کمال­گرایی مثبت، سالم یا سازش­یافته توصیف شده­است، و جنبه­هایی از کمال­گرایی را دربرمی­گیرد که به تلاش­های کمال­گرایانه­ای چون داشتن معیارهای شخصی عالی، وضع معیارهای دقیق برای عملکرد شخصی، و تلاش برای کامل­بودن، مربوط می­شود. این بعد از کمال­گرایی با شاخص­های سازگاری خوب، مانند عاطفه مثبت، بردباری و عملکرد تحصیلی بالا همبستگی دارد (استامف و پارکر، ۲۰۰۰; استوبر و اوتو، ۲۰۰۶; استوبر و همکاران، ۲۰۰۷; استوبر و همکاران، ۲۰۰۸; بیلینگ و همکاران، ۲۰۰۳; فروست و همکاران، ۱۹۹۳; فلت و همکاران، ۲۰۰۷; مارتیننت و فراند، ۲۰۰۷; هریس و همکاران، ۲۰۰۸). بعد دوم به عنوان کمال­گرایی منفی، ناسالم یا سازش نایافته توصیف شده است، و جنبه­هایی از کمال­گرایی را دربرمی­گیرد که با ارزشیابی­های انتقادی از عملکرد شخصی، نگرانی در مورد اشتباهات، و احساس تعارض بین انتظارات و دستاوردها مرتبط است. این بعد از کمال­گرایی با شاخص­های ناسازگاری مثل افسردگی، اضطراب، استرس و عاطفه منفی همبستگی دارد (استوبرو اوتو، ۲۰۰۶; استوبر و همکاران، ۲۰۰۷، ۲۰۰۸; بیلینگ و همکاران، ۲۰۰۳; دانکلی و همکاران، ۲۰۰۳; سادارت و اسلنی، ۲۰۰۱; صابونچی و لاند، ۱۹۹۷; فلت و همکاران، ۲۰۰۷; مارتیننت و فراند، ۲۰۰۷; مولنر و همکاران، ۲۰۰۶; هریس و همکاران، ۲۰۰۸).

 

۲-۳-۴- کمال­گرایی سه بعدی

 

در اوایل دهه ۱۹۹۰، کمال­گرایی به عنوان ساختاری چندبعدی در نظر گرفته­شد. این تغییر در دیدگاه دو دلیل داشت. اول این که توصیف­های بالینی، کمال­گرایان را به عنوان افرادی که بیش از حد نگران اشتباه هستند، به کیفیت کارهای خود[۶۹] شک می­ کنند، انتظارات والدینشان را ارزش­گذاری زیادی می­ کنند، و تأکید بیش از حدی بر نظم دارند، تعریف می­کردند. دوم این که مشاهده بالینی مستقل نشان داد، که کمال­گرایی ابعاد بین­فردی نیز دارد و این ابعاد در تعدیل مشکلات مهم هستند (شافران و منسل، ۲۰۰۱). براساس رویکرد چندبعدی، ماهیت چندگونه درون­شخصی، بین شخصی و اجتماعی کمال­گرایی، مستم انتظارات بالای فرد از خود، فرد از دیگران و دیگران از فرد است؛ انتظاراتی که علاوه بر آسیب روان­شناختی، مسئول مشکلات بین­فردی نیز شناخته ­شده ­اند. سه بعد کمال­گرایی عبارتند از: کمال­گرایی خودمحور[۷۰]، کمال­گرایی دیگرمحور[۷۱]، و کمال­گرایی جامعه­محور[۷۲]. کمال­گرایی خودمحور با تمایل به وضع استانداردهای غیرواقع­بینانه برای خود و تمرکز بر نقص­ها و شکست­ها در عملکرد، همراه با خودنظارتگری­های[۷۳] دقیق مشخص می­شود. این شکل از کمال­گرایی نزدیکترین بعد به سازه­ای است که غالباً به عنوان کمال­گرایی شناخته شده است. کمال­گرایی دیگرمحور، بیانگر داشتن انتظارات افراطی و ارزشیابی انتقادی از دیگران است و کمال­گرایی جامعه­محور به احساس ضرورت رعایت استانداردها و برآورده­ساختن انتظارات تجویزشده از سوی افراد مهم، به منظور کسب تأیید اطلاق می­شود (بشارت،۱۳۸۳الف).

 

۲-۳-۵- تحلیل شناختی-رفتاری کمال­گرایی

 

شافران، کوپر[۷۴]و فیربرن[۷۵] (۲۰۰۲)، در مقابل بررسی کمال­گرایی از دیدگاه چندبعدی موضع­گیری کرده و تحلیل شناختی-رفتاری خود را ارائه دادند. آنها کمال­گرایی بالینی را به عنوان ساختاری تک­بعدی در نظر گرفته و آن را چنین تعریف کردند: وابستگی بیش از حد خودارزیابی به پیگیری قطعی خواسته­ های شخصی و معیارهای برخودتحمیل­شده بالا، در حداقل یک حوزه برجسته، با وجود تبعات منفی. محققانی همچون هویت، فلت، بسر[۷۶]، شری[۷۷]، و مک­جی[۷۸] (۲۰۰۳) به شافران انتقاد کرده­، و گفتند شافران الگویی ضعیف و ساده­انگارانه­ از کمال­گرایی ارائه داده­است، که در آن کمال­گرا به عنوان فرد توداری[۷۹] در نظر گرفته شده­است که از بافت اجتماعی­اش منفک شده­است. هویت و همکاران (۲۰۰۳) در مقابل این عقیده شافران و همکاران (۲۰۰۲) که تأثیر منفی اشتباهات روی خودارزیابی، مؤلفه حیاتی کمال­گرایی است، به بحث پرداخته و مدعی شده ­اند که کمال­گرایی و  واکنش­های خودارزیابانه/خودقضاوتمندانه[۸۰] سازه­های مجزایی هستند. با این حال، دانکلی و همکاران (۲۰۰۳) نیز معتقدند که خودانتقادگری شاخص اساسی ارزیابانه ناسازگارانه مرتبط با بعد کمال­­گرایی است. در کل، به نظر می­رسد کمال­گرایی بالینی دارای دو مؤلفه مجزا، ولی مرتبط به هم است (ام­دانکلی[۸۱]، آربلنکستین[۸۲]، ام­مشب[۸۳] و ام­گریلو، ۲۰۰۶).

 

۲-۳-۶- مؤلفه رفتاری کمال­گرایی

 

ترس از شکست ممکن است مؤلفه­ رفتاری کمال­گرایی را، که هدف آن کمک به فرد برای رسیدن به معیارهای غیرمنطقی بالا است، برانگیزد. برای مثال، وارسی دقیق، نیاز به اطمینان­بخشی، اصلاح دیگران، رسیدگی و توجه بیش از حد پس از تصمیم ­گیری، برخی از این مؤلفه­های رفتاری کما­ل­گرایی هستند. افراد دارای کمال­گرایی روان­رنجورانه، احتمالاً از موقعیت­هایی که، نیاز به روبرو­شدنشان با معیارهای کمال­گرایانه را دارند، اجتناب می­ کنند؛ مثلاً کارها را به­تعویق می­اندازد و ناتمام رها می­ کند (شافران و منسل، ۲۰۰۱).

 

۲-۳-۷- کمال­گرایی و خستگی

 

کمال­گرایی با خستگی رابطه دارد، به نحوی که، رفتار کمال­گرایانه می ­تواند منجر به اثرات منفی، مانند خستگی شود (شافران و منسل، ۲۰۰۱). در حالی که، کمال­گرایی مثبت با شاخص­های انطباق[۸۴] مثبت رابطه دارد، کمال­گرایی منفی از طریق وضع­ استانداردهای بالا برای عملکرد، ارزیابی انتقادی از رفتار خود (خودسنجی منفی)، و اندازه ­گیری ارزش خود[۸۵] بر حسب اهداف غیرقابل وصول در مورد موفقیت و مولدبودن، افراد را مستعد اوضاع بالینی، مانند خستگی می­ کند. ولی، کمال­گرایی مثبت افراد را برای کوشش برای موفقیت به روشی انعطاف­پذیر توانا می­ کند، که به آنها اجازه می­دهد تا برتری داشته­باشند[۸۶]، به طور هیجانی روی فعالیت­هایشان سرمایه­گذاری کنند و از کوشش­هایشان لذت ببرند (بشارت و همکاران، ۲۰۰۹)

 

۲-۳-۸- کمال­گرایی و فرسودگی ورزشی

 

یک ویژگی شخصیتی که احتمال خطر فرسودگی در ورزشکاران را بالا می­برد، کمال­گرایی است (چن[۸۷]، کی[۸۸]، چن[۸۹]، و تسیم[۹۰]، ۲۰۰۸؛ گولد[۹۱]، آدری[۹۲]، تافی[۹۳]، و لوار[۹۴]، ۱۹۹۶؛ هیل[۹۵]، هال[۹۶]، اپلتون[۹۷]، و کزوب[۹۸]، ۲۰۰۸؛ لیمیر، هال[۹۹]، و روبرتز[۱۰۰]، ۲۰۰۸). کمال­گرایی اثری نیروبخش بر تلاش­ برای موفقیت دارد، که این عمل متعاقباً منجر به نتایج موفقیت آمیز می­شود (فلت و هویت، ۲۰۰۲؛ فروست و همکاران، ۱۹۹۰؛ استوابر و اوتو، ۲۰۰۶). این به دلیل شواهدی است حاکی از این که هنگامی که افراد برای تعالی تلاش می­ کنند، و از مشغولیت به واکنش­های منفی و متمرکز بر تعالی اجتناب می­ کنند، برای حفظ الگوی سازگارانه شناختی، عاطفی و رفتاری که هدایت­کننده نیروگذاری حفظ شده­است، توانا می­شوند (استوبر و همکاران، ۲۰۰۷؛ استوبر و همکاران، ۲۰۰۸). با این حال، این عمل تلاش برای تعالی­ای که انگیزه برای منحرف­شدن ایجاد کند، نیست، ولی تلویحات ادراک این که فردی به جایگاهی پایین­تر از معیارهای خواستنی برسد، هست.

 

۲-۴- خستگی ورزشی

 

خستگی فرایندی پیچیده و مشتمل بر تعدادی از فرایندهای رفتاری و روانی-اجتماعی است. در نتیجه تنوعی از تعاریف برای آن ذکر شده ­اند. برخی از این تعاریف روی منابع آن متمرکز شده ­اند، در حالی که، بقیه آن را از چشم­انداز رفتاری نگریسته­اند. برخی مؤلفان خستگی بهنجار را از نابهنجار متمایز ساخته­اند، و برخی دیگر به سادگی خستگی بهنجار را به عنوان خستگی حاد و خستگی مرضی را به عنوان خستگی مزمن طبقه ­بندی کرده­اند. برخی نیز خستگی جسمی را درمقابل خستگی روان­شناختی قرار داده­اند. اخیراً تعدادی از مفهوم­پردازان خستگی، آن را در طول خطوط دوگانه­ای بررسی کرده­اند.

 

خستگی حاد[۱۰۱] در مقابل مزمن: خستگی حاد عموماً در افراد سالم روی می­دهد، و به عنوان عملکرد حمایتی[۱۰۲] بهنجار بدن، در نظر گرفته شده­است. آغاز سریع و طول­مدت

مقاله نظریه کارکردگرایی(فونکیسونالیستی) ناظر بر کارکرد گزینش نظام آموزشی

پایان نامه روانشناسی در مورد : نظریه باز تولید مناسبات سلطه ناظر بر معیارهای گزینش در نظام آموزشی

رشته روانشناسی : پایگاه اجتماعی – اقتصادی خانواده و افت تحصیلی فرزندان

کمال­گرایی ,، ,  ,می­ ,همکاران، ,معیارهای ,و همکاران، ,به عنوان ,از کمال­گرایی ,کمال­گرایی را ,می­ کنند، ,عملکرد شخصی، نگرانی ,کمال­گرایی منفی، ناسالم ,افسردگی، اضطراب، استرس ,اثرات منفی، مانند

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درب ضد سرقت دبیرستان غیردولتی دوره اول متوسطه ثامن الائمه «ع» هرچی-همه چی - هیچی Hossein Ahmadi عشق فقط یک کلام.....حُسَین علیه السلام رادکام اس ام اس سیمامایس مهمترین ها شرکت باربری و اتوبار ظرافت بار بالاتر از ابرها پایین‌تر از خورشید