کمالگرایی- روانشناسی ورزشی
تعاریف متعددی از کمالگرایی وجود دارند. هورنی[۱] (۱۹۵۰) کمالگرایی را به عنوان استبداد بایدها تعریف کردهاست. هولندر[۲] (۱۹۷۸) آن را به عنوان شیوه طاقتفرسای فرد برای کیفیت بالاتر عملکرد، نسبت به آنچه آن موقعیت میطلبد، تعریف کردهاست. برنز[۳] (۱۹۸۰) کمالگرایان را چنین تعریف کردهاست: کسانی که معیارهایشان بالا، غیرمنطقی و دستنیافتنی است؛ افرادی که کوششی اجباری و پیوسته برای رسیدن به اهداف غیرممکن می کنند؛ و کسانی که ارزش خود را کاملاً با معیارهای مولدبودن و دستاوردها ارزیابی می کنند. برای این افراد، سائق[۴] تعالی می تواند خودشکن[۵] باشد. فروست[۶]، مارتین[۷]، لاهارت[۸]، و روزنبلیت[۹] (۱۹۹۰) کمالگرایی را چنین تعریف کردهاند: مجموعه ای از معیارهای بینهایت بالا برای عملکرد، همراه با خودارزیابی کاملاً انتقادی.
کمالگرایی به عنوان یک صفت شخصیتی، سازهای چندبعدی است (فروست و همکاران، ۱۹۹۰; هویت[۱۰] و فلت[۱۱]، ۱۹۹۱) که با تلاش برای بینقصبودن و وضع معیارهای عالی برای عملکرد، همراه با تمایل به ارزشیابیهای کاملاً انتقادی از رفتار شخصی و حساسیت بیش از حد در مورد اشتباهات، مشخص میشود (فروست و همکاران، ۱۹۹۰; فلت و هویت، ۲۰۰۲). مجموعه شواهد پژوهشی دو بعد کمالگرایی را متمایز می کنند (استامف[۱۲] و پارکر[۱۳]، ۲۰۰۰; تری-[۱۴]، اوئنز[۱۵]، اسلد[۱۶] و دیویی[۱۷]، ۱۹۹۵; سادارت[۱۸] و اسلنی[۱۹]، ۲۰۰۱; هماچک[۲۰]، ۱۹۷۸). بعد نخست به عنوان کمالگرایی مثبت، سالم یا سازشیافته توصیف شدهاست و جنبههایی از کمالگرایی را دربرمیگیرد که به تلاشهای کمالگرایانهای چون داشتن معیارهای شخصی عالی، وضع معیارهای دقیق برای عملکرد شخصی، و تلاش برای کاملبودن مربوط میشود. این بعد از کمالگرایی با شاخصهای سازگاری خوب مانند عاطفه مثبت، بردباری و عملکرد تحصیلی بالا همبستگی دارد (استامف و پارکر، ۲۰۰۰; استوبر[۲۱] و اوتو[۲۲]، ۲۰۰۶; استوبر[۲۳]، هریس[۲۴] و مون[۲۵]، ۲۰۰۷; استوبر[۲۶]، کمپ[۲۷] و کوگ[۲۸]، ۲۰۰۸; بیلینگ[۲۹]، اسراییلی[۳۰]، اسمیت[۳۱] و آنتونی[۳۲]، ۲۰۰۳; فروست[۳۳]، هیمبرگ[۳۴]، هلت[۳۵]، ماتیا[۳۶] و نیوبایر[۳۷]، ۱۹۹۳; فلت، بسر[۳۸]، هویت ودیویس[۳۹]، ۲۰۰۷; مارتیننت[۴۰] و فراند[۴۱]، ۲۰۰۷; هریس[۴۲]، پپر[۴۳] و ماک[۴۴]، ۲۰۰۸). بعد دوم، به عنوان کمالگرایی منفی، ناسالم یا سازشنایافته توصیف شدهاست و جنبههایی از کمالگرایی را در بر میگیرد که با ارزشیابیهای انتقادی از عملکرد شخصی، نگرانی در مورد اشتباهات و احساس تعارض بین انتظارات و دستاوردها مرتبط است. این بعد از کمالگرایی با شاخصهای ناسازگاری مثل افسردگی، اضطراب، استرس و عاطفه منفی همبستگی دارد (استوبر و اوتو، ۲۰۰۶; استوبر و همکاران، ۲۰۰۷، ۲۰۰۸; بیلینگ[۴۵]، اسراییلی[۴۶] و آنتونی[۴۷]، ۲۰۰۴; دانکلی[۴۸]، زاروف[۴۹] و بلنکشتین[۵۰]، ۲۰۰۳; سادارت و اسلنی، ۲۰۰۱; صابونچی[۵۱] و لاند[۵۲]، ۱۹۹۷; فلت و همکاران، ۲۰۰۷; مارتیننت و فراند، ۲۰۰۷; مولنر[۵۳]، رکر[۵۴]، کالپ[۵۵] و ساداوا[۵۶]، ۲۰۰۶; هریس و همکاران، ۲۰۰۸).
ویژگیهای خاص کمالگرایی، توسط بالینگرانی مانند هماچک (۱۹۷۸)، به خوبی توصیف شده اند. او فرد کمالگرا را چنین توصیف کردهاست: نگرانی بی پایان در مورد این که کاری را درست انجام میدهد یا نه. دلیل این معیارهای طاقتفرسای شخصی این است که او به وسیله آرزوی پیشرفت برانگیخته نمی شود، بلکه ترس از شکست، او را برمیانگیزد. ترس منجر به رفتار اجتنابی میشود. فرد کمالگرا معیارهای شخصی نامعقول بالایی را برای خود وضع می کند، و ممکن است عملکرد را ارزشگذاری بیش از حد و خود را ارزشگذاری کمتر از حد کند.
هولندر (۱۹۷۸) نیز جزئیاتی را در مورد افراد کمالگرا مطرح کردهاست. او توجه خود را معطوف فرایندهای شناختی که کمالگرایی را حفظ می کنند، کردهاست. مانند توجه انتخابی[۵۷]، که به موجب آن، فرد دائماً در مورد آنچه غلط است، هوشیار است و به ندرت به آنچه صحیح است، توجه می کند. او به طور جدی به جستجوی نقصها و عیبهایی که در زندگیاش به وجود آورده است، می پردازد. او خود را توسط کارهایی که می کند، و نه به وسیله چیزی که هست، مورد قضاوت قرار میدهد. او سرگرم تحقیر خود است.
این ویژگیهای وابسته به خودارزیابی در مورد موفقیت در افراد کمالگرا، توسط برنز (۱۹۸۰) نیز بیان شده اند. او اشاره کرد که افراد کمالگرا، معیارهای بالای غیرواقعبینانهای را وضع می کنند، به طور انعطافناپذیری آنها را دنبال می کنند، وقایع را به روش تحریف شدهای تفسیر می کنند، و خود را با واژههایی از تواناییهایشان برای رسیدن به اهدافشان، تعریف می کنند.
کمالگرایی برای فرد مشکلاتی را با خود به همراه دارد: احتمال دارد که کمالگرایی به عنوان پدیدهای مثبت و پاداشدهنده شروع شود، ولی به خاطر دلایل مختلف منفی، بیش از حد و مخرب شود. به این دلیل که در طول زمان رفتار کمالگرایانه مثبت قبلی می تواند منجر به اثرات منفی، مانند خستگی و کمبود تمرکز شود. به علاوه، اگر یک رفتار کمالگرایانه مثبت قبلی در رسیدن به هدفی بالاتر شکست بخورد، فرد ممکن است برای بدستآوردن عزت نفس، معیارهایش را بالاتر ببرد که منجر به آثار منفی شود. همچنین، شرایط محیطی میتوانند رسیدن به معیار قابل وصول قبلی را مشکلتر کنند. در آخر، فرد باید توجه کرد که رفتارها میتوانند به عنوان پدیدههایی مثبت برای فرد ادراک شوند، ولی افراد نمیتوانند از آثار منفی کمالگرایی خود روی دیگران و روی سلامت جسمی خودشان آگاه باشند (شافران[۵۸] و منسل[۵۹]، ۲۰۰۱).
۲-۳-۱- سه الگوی کمالگرایی
تاکنون، سه الگوی مهم برای توضیحدادن ساختار کمالگرایی بهوجودآمدهاند. الگوی اول، الگوی هویت و فلت (۱۹۹۱) است. این الگو کمالگرایی را دارای سه بعد میداند: کمالگرایی خودمحور، کمالگرایی دیگرمحور، و کمالگرایی جامعهمحور (میهن، ۲۰۰۲). الگوی دوم، الگوی کمالگرایی کلی[۶۰] فروست و همکاران (۱۹۹۰) است. این الگو ۵ مؤلفه فرضی دارد. مؤلفه اصلی، نگرانی شدید از اشتباهکردن است. سایر مؤلفهها از این قرارند: معیارهای شخصی بالا برای عملکرد، ادراک انتظارات و انتقادات بالا از جانب والدین، تردید در مورد فعالیتهای خود، و ترجیح نظم و سازماندهی. الگوی سوم، الگوی هماچک (۱۹۷۸) است. این الگو کمالگرایی را به دو بعد بهنجار و روانرنجورانه تقسیم کردهاست. فروست و همکاران (۱۹۹۳) و اسلانی[۶۱] و آشبای[۶۲] (۱۹۹۶)، به طور تجربی، الگوی هماچک را تأیید کردهاند.
۲-۳-۲- کمالگرایی بهنجار و روانرنجورانه
جدیدترین یافته های پژوهشی کمالگرایی را سازهای چندبعدی میدانند که میتوان مطابق با نظر هماچک دو بعد بهنجار (سازشیافته) و روانرنجورانه (سازشنایافته) را از هم متمایز کرد. کمالگراهای بهنجار و روانرنجورانه هر دو معیارهای متعالی برای عملکرد خود دارند، اما گروه اول انعطافپذیرند، و از تلاشهای خود برای رسیدن به هدف احساس رضایت می کنند، هر چند معیارهای شخصیشان کاملاً محقق نشود. به عبارتی آنها قادرند محدودیتهای شخصی و موانع محیطی را که آنها را از تحقق عملکرد آرمانی باز میدارد، بپذیرند، و در عین حال، محیط را نسبتاً حمایتگر و غیر تهدیدکننده بینند. گروه دوم یعنی کمالگراهای روانرنجور، فاقد انعطافپذیری هستند، به همین دلیل از عملکرد خود هرچند از نظر دیگران قابل ستایش باشد، راضی نیستند. آنها همواره تحت تأثیر ترس و نگرانی شدید از شکست قرار دارند و به همین دلیل محیط را از نظر ارزشیابی اجتماعی تهدیدکننده و غیرحمایتگر میبینند. کمالگراهای روانرنجور حق چندانی برای ارتکاب اشتباه ندارند، در ارزیابی عملکرد انتقادگرند، تحت تأثیر تصور شکست احساس نابسندگی می کنند و در موقعیتهای پیشرفت گرفتار عواطف منفی میشوند (بشارت، ۱۳۸۳الف). کمالگرایی روانرنجورانه، خودتخریبگر است و اختلال کاکردی به وجود میآورد. چنین افرادی هرگز از عملکردشان راضی نمیشوند. در کمالگرایی بهنجار افراد راضی میشوند و دارای کوششی مثبت هستند. کمالگرایی به انواع مثبت و منفی یا منفعل و فعال نیز تقسیم میشود (شافران و منسل، ۲۰۰۱).
۲-۳-۳- کمالگرایی مثبت و منفی
در گذشته، برخی محققان در سازگارانه یا ناسازگارانهبودن کمالگرایی با هم اختلاف نظر داشتند، ولی امروزه اکثر محققان معتقد به وجود همزمان جنبه های مثبت و منفی در کمالگرایان هستند. آدلر[۶۳] (۱۹۵۶) تلاش برای رسیدن به معیارهای بالا و آرزوی متعالی را بخشی از حالت انسان که منجر به رشد شخصی و پیشرفت میشود، دانست. ولی پچ[۶۴] (۱۹۸۴) معتقد بود که کمالگرایی فقط می تواند به مشکلات ناسازگارانه و روانشناختی منجر شود؛ زیرا کمالگرایان وقتی به معیارهای بالای خود نمیرسند، ناامید میشوند، یا هنگامی که به اهداف خود نمیرسند، احساس نیتی می کنند.
تری- و همکاران (۱۹۹۵) برای ارائه شکل سالمی از کمالگرایی، تمایز نظریای را بین کمالگرایی مثبت و منفی که بر نظریه تقویت اسکینری[۶۵] مبتنی بود، پیشنهاد کردند. این تمایز از تقویتهای منفی و مثبت مشتق شدهبود و بر تبعات یک رفتار خاص، چنانچه توسط اسلید[۶۶] و اون[۶۷] (۱۹۹۸) در الگوی فرایند دوگانهشان[۶۸] از کمالگرایی توصیف شده است، مبتنی بود. بر اساس این رویکرد، کمالگرایی مثبت با تقویت مثبت و کمالگرایی منفی با تقویت منفی مرتبط هستند. این به آن معناست که کمالگرایی مثبت به شناختها و رفتارهایی اشاره دارد که به سوی به دست آوردن اهداف سطح بالایی برای کسب نتایج مثبت، جهتگیری دارد. از سوی دیگر، کمالگرایی منفی به شناختها و رفتارهایی اشاره دارد که به سوی بهدستآوردن اهداف خاص سطح بالا به منظور اجتناب یا فرار از نتایج منفی، جهتگیری دارد (بشارت و همکاران، ۲۰۰۹).
مجموعه شواهد پژوهشی دو بعد کمالگرایی را متمایز می کنند (استامف و پارکر، ۲۰۰۰; تری- و همکاران، ۱۹۹۵; سادارت و اسلنی، ۲۰۰۱; هماچک، ۱۹۷۸). بعد نخست به عنوان کمالگرایی مثبت، سالم یا سازشیافته توصیف شدهاست، و جنبههایی از کمالگرایی را دربرمیگیرد که به تلاشهای کمالگرایانهای چون داشتن معیارهای شخصی عالی، وضع معیارهای دقیق برای عملکرد شخصی، و تلاش برای کاملبودن، مربوط میشود. این بعد از کمالگرایی با شاخصهای سازگاری خوب، مانند عاطفه مثبت، بردباری و عملکرد تحصیلی بالا همبستگی دارد (استامف و پارکر، ۲۰۰۰; استوبر و اوتو، ۲۰۰۶; استوبر و همکاران، ۲۰۰۷; استوبر و همکاران، ۲۰۰۸; بیلینگ و همکاران، ۲۰۰۳; فروست و همکاران، ۱۹۹۳; فلت و همکاران، ۲۰۰۷; مارتیننت و فراند، ۲۰۰۷; هریس و همکاران، ۲۰۰۸). بعد دوم به عنوان کمالگرایی منفی، ناسالم یا سازش نایافته توصیف شده است، و جنبههایی از کمالگرایی را دربرمیگیرد که با ارزشیابیهای انتقادی از عملکرد شخصی، نگرانی در مورد اشتباهات، و احساس تعارض بین انتظارات و دستاوردها مرتبط است. این بعد از کمالگرایی با شاخصهای ناسازگاری مثل افسردگی، اضطراب، استرس و عاطفه منفی همبستگی دارد (استوبرو اوتو، ۲۰۰۶; استوبر و همکاران، ۲۰۰۷، ۲۰۰۸; بیلینگ و همکاران، ۲۰۰۳; دانکلی و همکاران، ۲۰۰۳; سادارت و اسلنی، ۲۰۰۱; صابونچی و لاند، ۱۹۹۷; فلت و همکاران، ۲۰۰۷; مارتیننت و فراند، ۲۰۰۷; مولنر و همکاران، ۲۰۰۶; هریس و همکاران، ۲۰۰۸).
۲-۳-۴- کمالگرایی سه بعدی
در اوایل دهه ۱۹۹۰، کمالگرایی به عنوان ساختاری چندبعدی در نظر گرفتهشد. این تغییر در دیدگاه دو دلیل داشت. اول این که توصیفهای بالینی، کمالگرایان را به عنوان افرادی که بیش از حد نگران اشتباه هستند، به کیفیت کارهای خود[۶۹] شک می کنند، انتظارات والدینشان را ارزشگذاری زیادی می کنند، و تأکید بیش از حدی بر نظم دارند، تعریف میکردند. دوم این که مشاهده بالینی مستقل نشان داد، که کمالگرایی ابعاد بینفردی نیز دارد و این ابعاد در تعدیل مشکلات مهم هستند (شافران و منسل، ۲۰۰۱). براساس رویکرد چندبعدی، ماهیت چندگونه درونشخصی، بین شخصی و اجتماعی کمالگرایی، مستم انتظارات بالای فرد از خود، فرد از دیگران و دیگران از فرد است؛ انتظاراتی که علاوه بر آسیب روانشناختی، مسئول مشکلات بینفردی نیز شناخته شده اند. سه بعد کمالگرایی عبارتند از: کمالگرایی خودمحور[۷۰]، کمالگرایی دیگرمحور[۷۱]، و کمالگرایی جامعهمحور[۷۲]. کمالگرایی خودمحور با تمایل به وضع استانداردهای غیرواقعبینانه برای خود و تمرکز بر نقصها و شکستها در عملکرد، همراه با خودنظارتگریهای[۷۳] دقیق مشخص میشود. این شکل از کمالگرایی نزدیکترین بعد به سازهای است که غالباً به عنوان کمالگرایی شناخته شده است. کمالگرایی دیگرمحور، بیانگر داشتن انتظارات افراطی و ارزشیابی انتقادی از دیگران است و کمالگرایی جامعهمحور به احساس ضرورت رعایت استانداردها و برآوردهساختن انتظارات تجویزشده از سوی افراد مهم، به منظور کسب تأیید اطلاق میشود (بشارت،۱۳۸۳الف).
۲-۳-۵- تحلیل شناختی-رفتاری کمالگرایی
شافران، کوپر[۷۴]و فیربرن[۷۵] (۲۰۰۲)، در مقابل بررسی کمالگرایی از دیدگاه چندبعدی موضعگیری کرده و تحلیل شناختی-رفتاری خود را ارائه دادند. آنها کمالگرایی بالینی را به عنوان ساختاری تکبعدی در نظر گرفته و آن را چنین تعریف کردند: وابستگی بیش از حد خودارزیابی به پیگیری قطعی خواسته های شخصی و معیارهای برخودتحمیلشده بالا، در حداقل یک حوزه برجسته، با وجود تبعات منفی. محققانی همچون هویت، فلت، بسر[۷۶]، شری[۷۷]، و مکجی[۷۸] (۲۰۰۳) به شافران انتقاد کرده، و گفتند شافران الگویی ضعیف و سادهانگارانه از کمالگرایی ارائه دادهاست، که در آن کمالگرا به عنوان فرد توداری[۷۹] در نظر گرفته شدهاست که از بافت اجتماعیاش منفک شدهاست. هویت و همکاران (۲۰۰۳) در مقابل این عقیده شافران و همکاران (۲۰۰۲) که تأثیر منفی اشتباهات روی خودارزیابی، مؤلفه حیاتی کمالگرایی است، به بحث پرداخته و مدعی شده اند که کمالگرایی و واکنشهای خودارزیابانه/خودقضاوتمندانه[۸۰] سازههای مجزایی هستند. با این حال، دانکلی و همکاران (۲۰۰۳) نیز معتقدند که خودانتقادگری شاخص اساسی ارزیابانه ناسازگارانه مرتبط با بعد کمالگرایی است. در کل، به نظر میرسد کمالگرایی بالینی دارای دو مؤلفه مجزا، ولی مرتبط به هم است (امدانکلی[۸۱]، آربلنکستین[۸۲]، اممشب[۸۳] و امگریلو، ۲۰۰۶).
۲-۳-۶- مؤلفه رفتاری کمالگرایی
ترس از شکست ممکن است مؤلفه رفتاری کمالگرایی را، که هدف آن کمک به فرد برای رسیدن به معیارهای غیرمنطقی بالا است، برانگیزد. برای مثال، وارسی دقیق، نیاز به اطمینانبخشی، اصلاح دیگران، رسیدگی و توجه بیش از حد پس از تصمیم گیری، برخی از این مؤلفههای رفتاری کمالگرایی هستند. افراد دارای کمالگرایی روانرنجورانه، احتمالاً از موقعیتهایی که، نیاز به روبروشدنشان با معیارهای کمالگرایانه را دارند، اجتناب می کنند؛ مثلاً کارها را بهتعویق میاندازد و ناتمام رها می کند (شافران و منسل، ۲۰۰۱).
۲-۳-۷- کمالگرایی و خستگی
کمالگرایی با خستگی رابطه دارد، به نحوی که، رفتار کمالگرایانه می تواند منجر به اثرات منفی، مانند خستگی شود (شافران و منسل، ۲۰۰۱). در حالی که، کمالگرایی مثبت با شاخصهای انطباق[۸۴] مثبت رابطه دارد، کمالگرایی منفی از طریق وضع استانداردهای بالا برای عملکرد، ارزیابی انتقادی از رفتار خود (خودسنجی منفی)، و اندازه گیری ارزش خود[۸۵] بر حسب اهداف غیرقابل وصول در مورد موفقیت و مولدبودن، افراد را مستعد اوضاع بالینی، مانند خستگی می کند. ولی، کمالگرایی مثبت افراد را برای کوشش برای موفقیت به روشی انعطافپذیر توانا می کند، که به آنها اجازه میدهد تا برتری داشتهباشند[۸۶]، به طور هیجانی روی فعالیتهایشان سرمایهگذاری کنند و از کوششهایشان لذت ببرند (بشارت و همکاران، ۲۰۰۹)
۲-۳-۸- کمالگرایی و فرسودگی ورزشی
یک ویژگی شخصیتی که احتمال خطر فرسودگی در ورزشکاران را بالا میبرد، کمالگرایی است (چن[۸۷]، کی[۸۸]، چن[۸۹]، و تسیم[۹۰]، ۲۰۰۸؛ گولد[۹۱]، آدری[۹۲]، تافی[۹۳]، و لوار[۹۴]، ۱۹۹۶؛ هیل[۹۵]، هال[۹۶]، اپلتون[۹۷]، و کزوب[۹۸]، ۲۰۰۸؛ لیمیر، هال[۹۹]، و روبرتز[۱۰۰]، ۲۰۰۸). کمالگرایی اثری نیروبخش بر تلاش برای موفقیت دارد، که این عمل متعاقباً منجر به نتایج موفقیت آمیز میشود (فلت و هویت، ۲۰۰۲؛ فروست و همکاران، ۱۹۹۰؛ استوابر و اوتو، ۲۰۰۶). این به دلیل شواهدی است حاکی از این که هنگامی که افراد برای تعالی تلاش می کنند، و از مشغولیت به واکنشهای منفی و متمرکز بر تعالی اجتناب می کنند، برای حفظ الگوی سازگارانه شناختی، عاطفی و رفتاری که هدایتکننده نیروگذاری حفظ شدهاست، توانا میشوند (استوبر و همکاران، ۲۰۰۷؛ استوبر و همکاران، ۲۰۰۸). با این حال، این عمل تلاش برای تعالیای که انگیزه برای منحرفشدن ایجاد کند، نیست، ولی تلویحات ادراک این که فردی به جایگاهی پایینتر از معیارهای خواستنی برسد، هست.
۲-۴- خستگی ورزشی
خستگی فرایندی پیچیده و مشتمل بر تعدادی از فرایندهای رفتاری و روانی-اجتماعی است. در نتیجه تنوعی از تعاریف برای آن ذکر شده اند. برخی از این تعاریف روی منابع آن متمرکز شده اند، در حالی که، بقیه آن را از چشمانداز رفتاری نگریستهاند. برخی مؤلفان خستگی بهنجار را از نابهنجار متمایز ساختهاند، و برخی دیگر به سادگی خستگی بهنجار را به عنوان خستگی حاد و خستگی مرضی را به عنوان خستگی مزمن طبقه بندی کردهاند. برخی نیز خستگی جسمی را درمقابل خستگی روانشناختی قرار دادهاند. اخیراً تعدادی از مفهومپردازان خستگی، آن را در طول خطوط دوگانهای بررسی کردهاند.
خستگی حاد[۱۰۱] در مقابل مزمن: خستگی حاد عموماً در افراد سالم روی میدهد، و به عنوان عملکرد حمایتی[۱۰۲] بهنجار بدن، در نظر گرفته شدهاست. آغاز سریع و طولمدت
مقاله نظریه کارکردگرایی(فونکیسونالیستی) ناظر بر کارکرد گزینش نظام آموزشی
پایان نامه روانشناسی در مورد : نظریه باز تولید مناسبات سلطه ناظر بر معیارهای گزینش در نظام آموزشی
رشته روانشناسی : پایگاه اجتماعی – اقتصادی خانواده و افت تحصیلی فرزندان
کمالگرایی ,، , ,می ,همکاران، ,معیارهای ,و همکاران، ,به عنوان ,از کمالگرایی ,کمالگرایی را ,می کنند، ,عملکرد شخصی، نگرانی ,کمالگرایی منفی، ناسالم ,افسردگی، اضطراب، استرس ,اثرات منفی، مانند
درباره این سایت